نم نم باران که زد روی چشمان ترم
زنده شد در یاد من خاطرات دلبرم
دلخوش از یک بوسه و سر خوش از آغوش هم
از وفا جامی به دست تا کنیمش نوش هم
پایمان بر روی ابر جایمان در آسمان
بی خبر از هستی و غافل از دور زمان
گرمی هم صحبتی زیر نور ماه
ناگهان شد سردی طعنه های آه
غنچه احساسمان یخ زد و افسرد
از خیانت کودک عشقمان هم مرد
دیگر ای باران نبار من گل دردم
جرعه نوش دشنه خار نا مردم
نظرات شما عزیزان:
خیلی نوشته تون زیبا بود
این قشنگتر بود
.
خوشحال میشم که به تلخ من هم سری بزنید
پاسخ: سلام ممنونم از لطفت حتما این کارو میکنم راستی لینکتم کردم